مفهوم استقلال وآزادی واهمیت آنها درپیام قرآن
هزاران سال است که در شناخت ساختار جسمی و روانی انسان تجسس و تفحص شده وبه زوایائی پیچیده وشگفت انگیزاز آن پی برده شده، اما بنا بر گفته دانشمندان و محققان وفلاسفه هنوز راه درازی دراین مسیردرپیش است. ادیان با شرح چگونگی خلقت انسان، قدیمی ترین نظررا در مورد ساختارانسان ارائه داده اند. چگونگی به وجودآمدن انسان هنوز برپایه نظریه هائی که از سوی پیامبران و یا فلاسفه و دانشمندان ارائه شده اند بناشده است وپایه علمی ندارند. ازمیان این نظریه ها، قرآن بصورتی تشریحی و دقیق تر به این امر پرداخته است. پورسینا، دانشمند و فیلسوف ایرانی برپایه همین نظرگاه قرآن میگوید: انسان از سه مؤلفه نفس، روح و بدن خلق شده است (1). بنابرقرآن، نفس ذات انسان وحقیقت اوست وقبل از آفرینش انسان موجود بوده وروح مربوط به خدا می باشد وبه صورتی عاریه به انسان اهدا شده تا به اوحیات دهد(انرژی) (2). بازهم بنابر قرآن، دستگاه روان انسان شامل تفکر، تعقل، شعور، تصورات، خیالات و... مستقل از نفس و دررابطه با آن (او) از متعلقات بدن هستند(3). دیگراز اجزاء بدن، حواس هستند که دستگاه های دریافت کننده اطلاعات از بیرون اند، مانند چشم وگوش ودل و..... از دیدگاه قرآن، نفس ذات وحقیقت انسان است که پدیده ای ساده وپاک وجاودانه میباشد و به صورتی موقت درساختارانسان قرارداده شده است (4). میگوید برای خلق انسان، دراین پدیده که مخزن اطلاعات می باشد(5)، تغییراتی داده ودرآن فجور(نیروی مخرب نفس) وتقوا (نیروی گریز ودوری از تخریب نفس) را قرارداده است (6). درسراسر قرآن، آنچه که موجب تخریب نفس می شوند را برشمرده : ظلم، سلطه، دروغ، تکبر، تجاوز، حسادت، نفاق، و......(7) وآنچه درمورد تقوا برشمرده: دوری از"فجور" و وابستگی به مظاهر قدرت نظیر پول وانواع دارائی های مادی وورود به روابط سلطه گری، خواه از راه تسلط وخواه از زاویه زیرسلطه می باشد (8). حتا بارها دررابطه قرارگرفتن باخدارا به مثابه قدرت مسلط منع کرده است (9). بادقت در این ساختار پدیدآمده که انسان است، متوجه می شویم، نفس که ذات انسان می باشد، با تعبیۀ موقتی (درطول حیات)(10) دونیروی پویای "فجور" و"تقوا" در او، صاحب اختیار وانتخاب شده است. به بیان دیگر، انسان در انتخاب، آزاد آفریده شده واین امردر ذات و فطرت اوست. به این ترتیب می توان گفت که آزادی فرآوردۀ خلقت انسان است، به این دلیل درقرآن، آیه ای دراندرزوانذاردرمورد آزادی دیده نمی شود زیرا ازوجدان اوجدائی ناپذیرمی باشد. بااین جود، چنانچه در زیر خواهیم دید، کیفیت آزادی به استقلال انسان بستگی دارد. انسان مستقل از دیدقرآن، انسانی است پیرایش شده از تمامی فشارهای بیرونی و درونی (قدرت=زور)، اصیل است، فطرت است، خالص است (متقی). انسانی که وابسته واسیر قدرت شده، حاصل طبیعی آزاد بودنش تمکین به قدرت میشود که جزخشونت وویرانگری وتجاوز به حقوق خویش و دیگران، نمی انجامد.
اما کارعامل "تقوا" که پرهیزاز"فجور" (تمامی انواع آنچه دربالا نمونه هائی از آنها یادآوری شده اند، بدون قرارداشتن درتوازن قوا انجام دادنی نیستند) است، دورنگه داشتن نفس ازصدماتی که از داخل وخارج (فرآورده ها وتمایلات دستگاه روان انسان، دریافت ها از راه حواس) می توانند سلامت اورا تهدید کنند می باشد(11). هنگامی که روابط قوا میان خود و دیگری ایجاد می شود: ظلم قابلیت اعمال را پیدا میکند، برای مثال "من درجایگاهی قرار دارم که میتوانم حقوق دیگری را به سودخودم پایمال کنم" ویا " اودرمقامی است که قادراست حقوق من را نادیده بگیرد، لذا چاره ای جز تمکین به او ندارم"، یا در مورد تکبر" من درجایگاه بالاتری ازدیگری قراردارم لذا دیگران بایدبرتری مرابپذیرند(12)، یا زورمن بیش از اوست ومن قادر به تجاوز به حقوق اوهستم پس تجاوز میکنم وبه همین ترتیب ... معلوم میشود که بدون ورود به روابط قوا نمی توان حقوق خود و دیگری را پایمال کرد(13). برپایه همین عملکرد است که قرآن ورود به روابط قوا حتا با خداوند را منع می کند وتلقی ازخدا به مثابه زورمطلق رانفی میکند.
نه براشتری سوارم، نه چوخربه زیربارم
نه خداوند رعیت، نه غلام شهریارم
بنابراین، مفهوم تقوا درقرآن می شود پرهیزاز ورود به روابط قوا که استقلال انسان چه درجایگاه مسلط و چه درمقام زیرسلطه وچه درجریان انتقام گیری را ازمیان می برد وآزادی اوراهم دستخوش وابستگی (به تمایلات تحمیلی نظیر قدرت، تکبر، پول دوستی، تجاوزگری، مقام، جاه طلبی، و...) میگرداند. به این ترتیب، از دیدگاه قرآن، استقلال نقشی اساسی درکرامت انسان و کیفیت آزادی دارد و غفلت ازآن می تواند انسانیت را به زورمداری ودرندگی تبدیل کند. برعکس آن، عارف شدن به استقلال ومستقل شدن، بدون فوت وقت می تواند انسان درنده خوی را به کمال انسانیت راهبرشود، مفهوم شهادت همین عملکرداست، خروج ازروابط قوا. اشرف مخلوقات بودن انسان درهمین مکانیزم نهفته است که انسان میتواند نفس خویش راتا کمال، سالم گرداند. دراین لحظه است که خداوند اورا به نزدخود میخواند(14). زندگی واقعی انسان درانسانیت از لحظه ای شروع می شود که به آزادی خود دراستقلال عارف می شود.
به این ترتیب، قرآن جواب سئوالی که سقراط قبل ازمحاکمه اش ازآن روحانی می پرسد که "ظلم چون بداست خدایان را خشمگین میکند یا چون خدایان را خشمگین میکند بداست؟" را این گونه پاسخ می گوید: که ظلم بداست زیرا به کرامت (نفس) خودت صدمه میزند.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
1- بنا برقرآن، خلق انسان حاصل تألیف سه موجود "نفس"، "تن" و "روح" می باشد ابوعلی سینا در رساله در نبض در مورد آفرینش انسان می نویسد: ومردم را ازگردآوردن سه چیز آفرید، یکی تن که اورا به تازی بدن و جسد خوانند و دیگری جان که اورا روح خوانند و سیوم روان که اورا نفس خوانند. 2- اعراف 189. 3- بیشترفلاسفه برتجردنفس اعتقاددارند. بنابرقرآن، ودر آیاتی متعدد، نفس پدیده ایست مجرد وغیرمادی که ذات انسان یا حقیقت اوست. شرح آن ازگنجایش این متن به دوراست. 4- آل عمران 185. 5- بقره284 واعراف 8. 6- الشمس 7و8. 7- شرح مفصل دراین موردرا دریک وبلاگ به نام "بیان نو" منتشر کرده بودم که متاسفانه بیش از ده سال پیش از سوی حاکمیت مسدود گردیده و از دسترس خارج شده است. امیدوارم فرصتی پیداشود تا به بازنشر آن اقدام کنم. 8- دراکثرآیاتی که دررابطه با روابط قوا ومظاهرقدرت نظیرثروت اندوزی است، از واژه تقوا استفاده شده است. نظیر: يا ايها الذين آمنوا لاتأكلوا الربوا اضعافاً مضاعفة واتقوا اللّه لعلكم تفلحون آل عمران 130- اى كسانى كه ايمان آوردهايد ربا به افزودنهاى پى در پى نخوريد وازخدا تقواجوئید، باشدرستگارشويد. 9- برای نمونه: درجنگ بدر که مسلمان ها درحال شکست بودند وبه آنها کمک می شود و پیروزمیشوند، به آنها توصیه میکند که این پیروزی به ایجاد رابطه قوا باخداوند به مثابه قدرت مسلط منجر نشودوبه سپاسگزاری بسنده کنند. ولقد نصركم اللّه ببدر و انتم اذلّة فاتقوا اللّه لعلّكم تشكرون (آل عمران 123). 10- سوگند به نفس وکسی که اورا مرتب نمود سپس به او فجور وتقوا الهام کرد.شمس آیه 7و 8. الهام یعنی آنچه خداوند متعال بردل بندگانش می اندازد که کاری راانجام دهندیا ندهند (المنجد) . بر خلاف فطرت و حق که در آن ها تغییر و تحولی صورت نمی پذیرد، الهام حالتی است که درآن انسان اختیار انجام دادن یا ندادن عملی رادارد. فجوروتقواهم دوپدیده یانرم افزارپویائی هستند که در"نفس" تعبیه شده واساس خلقت انسان را تشکیل میدهند. 11- درقرآن سلامت نفس را با اندازه و کم وزیادمحک میزند. مانند خسارت واردآوردن به نفس (زمر15)، ظلم کردن به نفس(نساء97)، کم شدن وزن نفس براثر تجاوزات به حق(اعراف 9) و... 12- برای مثال (اعراف 12و13). 13- اى كسانى كه ايمان آوردهايد..... دشمنى با قومى كه شما را ازآمدن به مسجدالحرام بازداشتند شما را برآن ندارد كه تجاوز كنيد، يكديگررا برانجام كارهاى نيك وتقوا يارى كنيد (مائده 2). دراین آیه که آدمیان را از تجاوز به حقوق یکدیگر برحذرمی دارد، به دلیل اینکه تجاوز به حقوق از برقراری رابطه قوا برمی آید، آنها را به جای انتقام گیری، به تقوا (خروج ار روابط قوا) دعوت می کند. 14- سوره فجر27،28،29،و30 - اى نفس استوارومطمئن، به سوى پروردگارت بازگرد که تو از او خشنود و او از تو خرسند است، ودر جرگه بندگان من درآى، و به بهشت من داخل شو.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک